جدول جو
جدول جو

معنی پشت پا زدن - جستجوی لغت در جدول جو

پشت پا زدن
کنایه از ترک کردن، اعراض کردن، رو گرداندن، رد کردن و ترک گفتن چیزی، برای مثال غایت آرزو چو دست نداد / پشت پایی زدم بیاسودم (ابن یمین - ۴۷۶)
تصویری از پشت پا زدن
تصویر پشت پا زدن
فرهنگ فارسی عمید
پشت پا زدن(وَ رَ)
یا پشت پا زدن، بر چیزی) با تحقیر و استخفاف رد کردن. بدور افکندن. رها کردن. چشم پوشیدن. ترک گفتن. ترک دادن. (برهان قاطع). اعراض نمودن. ول کردن. (در تداول عوام) : اما می ترسیدم که از سر شهوت برخاستن و لذت نقد را پشت پای زدن کاری دشوار است. (کلیله و دمنه).
زدۀ پشت پای همت اوست
هرچه ایام خشک و تر دارد.
انوری.
آن کو زند ز روی جفا پشت پای من
بوسم چو دامنش بلب اعتذار پای.
کمال.
غایت آرزو چو دست نداد
پشت پائی زدم برآسودم.
ابن یمین.
آستین بر هرچه افشاندیم دست ما گرفت
رو بما آورد بر هر چیز پشت پا زدیم.
صائب.
دست و پائی زدیم و درنگرفت
پشت پائی زدیم و وارستیم.
، منهزم شدن. (برهان قاطع) ، بی قدر و اعتبار کردن:
مرصع دو خلخال آن دلربای
زده حلقۀ ماه را پشت پای.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
پشت پا زدن
چشم پوشیدن، رها کردن، بدور افکندن
تصویری از پشت پا زدن
تصویر پشت پا زدن
فرهنگ لغت هوشیار
پشت پا زدن((پُ تِ زَ دَ))
به پشت پای کسی زدن تا بر زمین افتد، ترک کردن، رها کردن
تصویری از پشت پا زدن
تصویر پشت پا زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وِ نی ی / وُ نی ی)
سرگین ستوران را که برابر آفتاب گسترده باشند برای خشک شدن بپای گردانیدن، مجازاً ولگردی کردن. رجوع به پهن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت پای زدن
تصویر پشت پای زدن
رد کردن اشیا و اسباب دنیا و اعراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت پا پزان
تصویر پشت پا پزان
آیین و رسم پختن آش پشت پا
فرهنگ لغت هوشیار
سرگین ستوران که برابر آفتاب گسترده باشند برای خشک شدن با پا گردانیدن، بیکار بودن ولگردی کردن
فرهنگ لغت هوشیار